وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ نور/22
دیگران را ببخشید و به آنها محبت و احسان کنید، مگر دوست ندارید که خدا هم خطاهای شما را ببخشاید؟!
حکایت؛
هشام بن اسماعیل، در زمان خلافت عبدالملك بن مروان، به حکومت مدینه رسید. او در زمان حکومت خود، با خاندان امیرالمؤمنین على (ع) به ویژه امام زینالعابدین (ع) رفتارهاى ناپسند و ظالمانهاى داشت و با اندك بهانهاى به اذیّت و آزار آن حضرت مىپرداخت.
پس از مدتی، هشام از حکومت مدینه عزل شد و به دستور امیر جدید، هشام را بازداشت كرده و در جلوى خانه مروان بن حكم. در معرض دید اهالى مدینه قرار دادند تا هر كس از وى شكایتى دارد، آن را اقامه کرده و حق خویش را بگیرد. هشام، كه اسیر دست مأموران امیر بود، مرتباً مىگفت: من از كسى ترسى ندارم جز على بن حسین (ع) كه به وى آزارهاى زیادى رساندهام.
در همان ایام، امام زینالعابدین (ع) فرزندان و اطرافیان خویش را جمع کرده و به آنان سفارش نمود تا از هشام شكایتى نكنند. اطرافیان امام (ع) عرض كردند: ما منتظر چنین روزى بودیم كه انتقام ستمكارىهاى او را بگیریم، آیا به ما امر مىکنید تا در مورد دشمن شما و اهل بیت(ع) كوتاه بیاییم؟ امام (ع) فرمود:بله، حتى با بیان یك كلمه هم در صدد انتقام نباشید و او را به خدا واگذار كنید.
همچنین امام سجاد (ع) براى هشام پیغام فرستاد كه ببین از مال دنیا چیزى دارى كه خود را رهایى بخشى و از بند رها سازى؟ ما چیزى نداریم كه بدرد تو بخورد؛ اما از ما مطمئن باش كه آسیب و آزارى به تو نمىرسد. هشام كه از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحیر و مبهوت شده بود، با خوشحالی فریاد زد: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ (خدا بهتر میداند که رسالتش را در کدام خاندان قرار دهد).
امام (ع) با این سیره و رفتار خود به همگان درس بخشش و گذشت در برابر زمین خوردگان داد.
گذشت و دلنوازی را عزیزم از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
منابع:
با اقتباس و ویراست از مناقب آل ابی طالب جلد3
شعر: شهریار